
از جنگ تا زندگی مشترک | گفتوگو با خانم دکتر عالیه صدر فراتی
جنگ اخیر، با همه تلخیها و تأثیراتش بر جامعه، فرصتی شد تا با خانم دکتر عالیه صدر فراتی، مشاور و روانشناس درمانگاه خیریه انصار گفتوگویی داشته باشیم. در این گفتگو، او از اثرات جنگ بر روان مردم، بهویژه کودکان، و راهکارهای ارتقای تعامل و کیفیت زندگی زوجین سخن میگوید.
خانم دکتر عالیه صدر فراتی، از متخصصان شناختهشده در حوزه زوجدرمانی و سکستراپی هستند. ایشان مسیر علمی خود را با سه مدرک کارشناسی در رشتههای زبان عربی و انگلیسی از دانشگاههای بینالمللی اردن و سوریه آغاز کردند و سپس با علاقه به زبان فارسی، تحصیل در این رشته را در ایران ادامه دادند.
پس از سالها تجربه در حوزه مددکاری اجتماعی، وارد عرصه روانشناسی شدند و با دریافت مدرک کارشناسی ارشد مشاوره و روانشناسی، مسیر علمی خود را تا دکتری زوجدرمانی و سکستراپی ادامه دادند.
تمرکز اصلی فعالیتهای ایشان بر مشاوره پیش از ازدواج، درمان مشکلات زناشویی و زوجدرمانی تخصصی است و در این زمینه به زوجها و خانوادهها خدمات حرفهای ارائه میکنند.
جنگ و تأثیرات روانی آن بر کودکان و خانوادهها
جنگ اخیر ۱۲ روزه، ناگهانی و شوکهکننده بود و اثر زیادی روی جامعه گذاشت، بهویژه بر کودکان و مادران باردار. به نظر شما این اتفاق چه تأثیری بر روان مردم داشت؟
ناگهانی و یکشبه بودن جنگ، خود یک تروما ایجاد کرد؛ ترومایی که نخست بر روح و روان مردم و بهویژه کودکان و گروههای حساس جامعه تأثیر گذاشت و سپس بازتاب جسمانی پیدا کرد. والدین ما در نوجوانی خود تجربه درک مستقیم جنگ را داشتند، اما کودک و جوان امروزی هیچ تصوری از مواجهه مستقیم با جنگ ندارند و تنها تصویری از جنگ غیرمستقیم، مثل جنگ قلم یا جنگ در شبکههای اجتماعی دارند.
اولین اقدام مهم برای کاهش اضطراب، ایجاد گفتمان و گفتوگو درباره ترسهاست. صحبت کردن، اولین راه ایجاد ارتباط و حل مسائل است. در روز سوم جنگ، دختر من پرسید: «ترس چیست؟» و ما نشستی با هم داشتیم تا درباره احساساتمان حرف بزنیم. این گفتمان، حتی در شرایط بمباران، باعث شد ۹۰٪ اضطراب او کاهش یابد. گفتوگو درباره ترس، چه در کودکان و چه در بزرگسالان، نخستین قدم برای ایجاد ارتباط و آرامش است.
رفتار والدین نقش مهمی در انتقال یا کاهش اضطراب دارد. کودکی که مادرش با کوچکترین صدا میترسد، همواره انتظار حادثه بد دارد، اما کودکی که والدش با آرامش میگوید: «جنگ همیشه هست و ممکن است ادامه پیدا کند»، احساس امنیت بیشتری پیدا میکند. همانطور که در هشت سال دفاع مقدس، هیچکس نمیدانست جنگ چه مدت طول میکشد و زندگی ادامه داشت، مهم است که بزرگسالان بدانند رفتار نادرست آنها، رفتار نادرستتر فرزندشان را شکل میدهد. کودکان حتی در سکوت، واکنشها و اضطراب آنها را مشاهده و دریافت میکنند.
همچنین گفته میشود در زمان جنگ، دور هم جمع شوید. اغلب خانوادهها در منزل بزرگترها جمع بودند؛ حضور جمعی اثر آرامشبخش دارد، زیرا انسانها تسکینبخش یکدیگرند. اکنون که جنگ آرامش پیدا کرده، تأثیرات آن بر جسم نیز نمایان میشود؛ اضطرابها، لکنت زبانها و رفتارهای عصبی در کودکان نمونهای از این مرحله دوم هستند.
نقش بهداشت روان و مهارتهای زندگی در مواجهه با بحرانها
خانم دکتر، در شرایط بحرانی مثل جنگ یا حوادث ناگهانی، افراد خصوصاً والدین چطور میتوانند برای مدیریت بحران خانواده در خودشان ظرفیت روانی و عاطفی ایجاد کنند؟
قبل از وقوع بحرانها، نیاز به بهداشت روان داریم. بهداشت روان شامل آموزش مهارتهای زندگی است؛ چیزی که سالها در جلسات مشاوره خود و مراکز مشاوره به آن تأکید شده و تقریباً برای تمامی مراجعان، از قشر تحصیلکرده تا کودک و نوجوان، ضروری است.
اگر کسی از قبل این دانش و اندوخته روانی را ندارد، توصیه میشود آموزشهای مهارت زندگی به صورت جمعی انجام شود. آموزشهای گروهی نسبت به آموزشهای فردی اثرگذاری بیشتری دارند، زیرا شرکتکنندگان مشکلات مشابه یکدیگر را میبینند و این حس همدلی و همسانسازی به آنها قوت قلب میدهد. این تجربه، پشتیبانی روانی قوی برای مقابله با بحرانها فراهم میکند.
خانم دکتر فراتی بیان کردند که مطالعه مفید است اما تنها دانش میدهد و مهارت عملی نمیآموزد. هرچه آموزش ملموستر باشد، اثرگذاری آن بیشتر است: کتاب مصور بهتر از کتاب غیر مصور، فیلم بهتر از کتاب و تئاتر بهتر از فیلم. مهم این است که آموختهها در جامعه و زندگی واقعی عملی شوند؛ همانطور که حضرت علی (ع) فرمودهاند: فکر ما رفتار ما را شکل میدهد و رفتار ما کردار ما را تشکیل میدهد.
مشاوره قبل از ازدواج | نسخههای آماده یا راهکارهای اختصاصی؟
خانم دکتر فراتی، درباره مشاوره قبل از ازدواج، رویکرد شما چگونه است؟
ما در مشاوره قبل از ازدواج، معمولاً با خانم و آقا جداگانه صحبت میکنیم، طوری که انگار اصلاً قصد ازدواج با هم را ندارند. خیلی از همکاران از پرسشنامههای استاندارد استفاده میکنند، اما من این روش را ترجیح نمیدهم. به نظرم تعاملات انسانی خیلی پیچیده است و نمیتوان آنها را در شابلونهای ثابت و نسخههای آماده جا داد. هر زوج نسخهای منحصربهفرد دارد، چون هیچ انسانی شبیه دیگری نیست.
با هر فرد درباره خودش صحبت میکنیم، علایق و اولویتهایش را میپرسیم، چون بسیاری از مشکلات زناشویی از همینجا ناشی میشود؛ وقتی اولویتها جا به جا شدهاند و فرد متوجه نیست. مثلاً ممکن است کسی اولویتش شغلش باشد و ناخودآگاه وقت و توجهش را کمتر به همسرش اختصاص دهد. در دهه اخیر، این موضوع میان خانمها شایعتر شده است؛ توجه به شغل و ساعات کاری زیاد میشود. در ظاهر کیفیت رفاه زندگی بالا میرود اما در واقع همین سبک زندگی که تحت تأثیر شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و توییتر شکل گرفته، باعث شده خلاهای احساسی میان زوجین بیشتر دیده شود.
در نهایت، بعد از بررسیهای فردی، شخصیت هر دو نفر کنار هم گذاشته میشود و آنها را دعوت میکنیم به جلسه مشترک. چالشهایی که در مصاحبههای فردی پیدا شده، در این جلسه بررسی میشود.
من همیشه به زوجین توصیه میکنم که به جای مشورت با خاله دانا یا دوست آشنا، از مشاور علمی و بیطرف استفاده کنند. مشاور کسی است که بدون جانبداری و با آگاهی علمی، واقعیتها را به شما میگوید. تصمیمگیری نهایی هم به عهده خود زوجین است؛ میتوانند بپذیرند یا نپذیرند.
وظیفه مشاور: نشان دادن مسیر، نه تصمیمگیری
خانم دکتر فراتی، پس در مشاوره قبل از ازدواج، مشاور به زوجین میگوید که ازدواج کنند یا نکنند؟
خیر، مشاور اصلاً وظیفه ندارد به شما بگوید «ازدواج کن یا نکن». کار مشاور نمایش چالشها و واقعیات است. خدا حفظ کند اساتیدم را، همیشه به ما یاد میدادند که مشاور مثل یک معدنچی است؛ کلاهی دارد که روی جلوی آن چراغی نصب شده و نورش زاویه دارد، یعنی نور مستقیم جلوی پایش را روشن نمیکند، بلکه دو یا چهار متر جلوتر را روشن میکند.
وظیفه مشاور این است که روزهای آینده را روشن کند؛ بگوید در مسیر زندگی مشترک احتمالاً با چه مشکلاتی روبهرو خواهید شد. انتخاب اینکه وارد این مسیر شوید یا نه، با خودتان است.
خودسانسوری در زندگی مشترک؛ خطری پنهان
علوم انسانی نسخهبردار نیست. هیچ وقت نمیتوانیم ۱۰۰٪ بگوییم که «این دو نفر با هم موفق خواهند شد یا نه». حتی مواردی بوده که من به زوجها زنهار دادهام و گفتهام «بهتر است کنار هم نباشید»، اما آنها تصمیم گرفتهاند با هم زندگی کنند و سالهاست که موفق هستند. حالا اینکه پشت این زندگی چه میگذرد، ممکن است واقعاً عشق و محبت پایداری وجود داشته باشد، یا آگاهی و مهارت، یا خودسانسوری و تحمل کردن. چیزی که ما نمیخواهیم این است که زندگی بر پایه خودسانسوری و تحمل شکل بگیرد.
وقتی خودسانسوری باشد، اوایل زندگی فرد خیلی خودش را کنترل میکند: «حالا عصبانی شدم، چیزی نگویم… این بار هم سکوت کنم…» اما بالاخره این رفتار مثل دومینو یک جا فرو میریزد. آن روز که خشم و ناراحتی بروز پیدا کند، چه روز بدی خواهد بود!
پس بهتر است از همان روز اول با آموزش و آگاهی وارد زندگی شویم. البته آموزش اولیه را باید خانواده به فرزندان بدهد. اگر مهارتهای زندگی را درست و کامل یاد بگیریم، چه در آموزشهای گروهی و چه فردی، میتوانیم از بحرانها و تنشهای پنهان عبور کنیم و مسیر زندگی مشترک را محکم و با آگاهی طی کنیم.
عشق، تعهد و شهوت | سه ضلع مثلث رابطه
خانم دکتر فراتی، خیلی دیده شده دختر و پسرهایی که رابطه دوستی طولانی دارند، مثلاً ۸ سال، وقتی تصمیم به ازدواج میگیرند، ازدواجشان به طلاق میرسد. علت این اتفاق چیست؟ مگر ۸ سال دوستی فرصتی برای شناخت کافی ایجاد نمیکند؟
ما یک مثلث معروف داریم: عشق، تعهد و شهوت. اگر یکی از این ضلعها نباشد، رابطه کامل نیست. هر کدام که نباشد، زوج خاص خودش را میسازد. اگر سهتایی باشد، ما خانواده سالم داریم. در این دوستیهایی که اخیراً معمولاً عشق و شهوت هست، اما مسئولیت و تعهد نسبت به هم کمرنگ یا حذف شده است. به همین دلیل وقتی پای زندگی مشترک و مسئولیتها وسط میآید، باعث بروز تعارض و اختلاف میشود. مثلاً ماشین خانمی پنچر میشود و او به پارتنر یا دوستش زنگ میزند، اما او در دسترس نیست. وقتی بعداً از او میپرسد: «تو کجا بودی؟» و پاسخ میدهد: «مگر من باید برای پنچرگیری بیایم؟ به خودت مربوط است.» در این نوع دوستیها، بسیاری از امور به هم اطلاع داده نمیشود و بیمسئولیتی باعث میشود زندگی کنار هم آسان به نظر برسد. یکی از دلایل افزایش این نوع روابط و فرار از ازدواج در سالهای اخیر، شانه خالی کردن از زیر بار تعهد و مسئولیت است. در زندگی زناشویی، شما در طول شبانهروز باید در جریان امور یکدیگر باشید و همچنین طرف مقابل را در جریان قرار دهید. این تفاوت، نقطهای کلیدی است که بسیاری از دوستیهای طولانی قبل از ازدواج را با چالش روبهرو میکند.
تجربه یک پرونده واقعی
مراجعی داشتم که دختر و پسر ۱۲ سال با هم دوست بودند، اصلاً قصد ازدواج نداشتند. خانوادههایشان هم در جریان رابطهشان بودند. از من مشاوره میگرفتند که چطور رابطه دوستی خوبی تجربه کنند و واقعاً تمرینهایی که به آنها میدادم انجام میدادند. بعد از ۱۲ سال دوستی به پیشنهاد خانوادهها تصمیم به ازدواج گرفتند. از آنجایی که بررسیهای ازدواج با بررسیهای دوستی بسیار متفاوت است، گفتیم از حالا بنشینیم برای بررسی و مشاوره ازدواج. بعد از بررسیهای لازم تشخیص دادیم با هم ازدواج نکنند! اما آنها ازدواج کردند و پنج ماه بعد مراجعه کردند. به مشکلات رسیده بودند. با این سوال وارد شدند: «من باید اطلاع داشته باشم همسرم الان کجاست یا نباید اطلاع داشته باشم؟» در این ۱۲ سال دوستی هم این مسئله بود، اما هیچ وقت این شکایت به وجود نمیآمد چون عدم مسئولیت و تعهد وجود داشت و با خود میگفت شاید صلاح ندانسته به من بگوید و این احترام را برای هم قائل بودند. حالا بعد از ازدواج این احترام را قائل نیستند: «تو باید به من میگفتی. به چه حقی به من نگفتی!» و درنهایت جدا شدند.
سخن پایانی | ریشه مشکلات در کودکی و اهمیت آموزش گروهی
خودم شخصاً به دیدگاههای فروید علاقهمندم و گاهی از تحلیلهای فرویدی استفاده میکنم. معتقدم بخش قابل توجهی از مشکلاتی که در زندگی یک فرد ۵۰ ساله مشاهده میکنیم، ریشه در دوران کودکی دارد. بسیاری از رفتارها و واکنشهای امروز آنها به تجربهها و اتفاقات آن دوران برمیگردد.
به همین دلیل است که آموزش مهارتهای زندگی، به ویژه آموزشهای گروهی که امکان یادگیری از تجربه دیگران و تمرین عملی مهارتها را فراهم میکند، اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر افراد از همان ابتدا مهارتهای زندگی را بیاموزند، میتوانند مسیر زندگی مشترک خود را با آگاهی، انعطاف و مسئولیتپذیری طی کنند و بسیاری از بحرانها و تنشهای پنهان را پیش از اینکه ریشهدار شوند، مدیریت کنند.
این گفتوگو بسیار ارزشمند و آموزنده بود و از خانم دکتر صدر فراتی سپاسگزاریم که با آرامش و حوصله مسائل را باز کردند؛ واقعاً مثل یک کارگاه کوچک حل تعارض بود.
روزهای حضور خانم دکتر عالیه صدر فراتی | مشاور و روانشناس
دوشنبهها از ساعت ۹ تا ۱۱ صبح
جهت دریافت نوبت و کسب اطلاعات بیشتر:
📞 شماره تماس درمانگاه: ۰۲۱-۳۵۰۱۵۱۰۰
🌐 وبسایت: [www.ansarclinic.com](http://www.ansarclinic.com)
📷 اینستاگرام: @ansarclinic
۲۵ تیر ۱۴۰۴